محل تبلیغات شما

آسمان آبی بود

همه جاشادی بود

غم کناری به نظاره شادی بود

غم ازشادی من دلشادبود

نگرانی بیکاردر ورای دور دستها راه می رفت

گرگ همراه بره میکردچرا

شیرهم خجل ازکشتن بود

جویبارمست دربین گندم زارشادی میکرد

عنکبوت تارخودراپاره کردبهررهایی پروانه

پسرک مرگ پدرازیادبرد

همه ی مردهای قبیله بودندپدرش

وچه نازمیکرددربین قبیله اسب سفیدسرکش

وچه رام بودپیش پسری بس خردسال

وچه صادق بودندمردمان اهل زمین درکردار

کشاورزمهر درو میکرد از روی زمین

وچه کاسب خوش انصاف بود

ونانوا،نان به مهرمیزددرتوی تنور

وچه عطرنان زیباپخش می شوددربین هوا

وچه نان ارزان بودازبهر گمان

وچه روزهای خوشی بوددرخوابم

وسحرشدبهرنماز

وجهان شد دگرباره جهان نیاز

غم آمدبه سراغم دگرباره باز

نگرانی ازدوردستهابازگشت باشتاب

وگرگ چرامیکردازگوشت بره ناز

شیرهم نعره وحشت می کاشت

جویبارهم گرفتارخشکسالی شد

وگندم دربین دشت جان میداد

وچه دنیایی

کاش خوابم بودطولانی

مثل عمرزمان

کاش دنیاپربودازعشق به دگران

مهدی فلاح»

غم ازشادی من دلشادبود

مراعهدیست باشادی که شادی آن من باشد

ازشادی ,زمین ,دربین ,بره ,دگرباره ,قبیله ,ازشادی من ,روزهای خوشی ,خوشی بوددرخوابموسحرشدبهرنمازوجهان ,گمانوچه روزهای ,ارزان بودازبهر

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مرکز تخصصی سنجش شنوایی و سمعک مهر قزوین کتابخانه آیت الله جلیلی کرمانشاه